ژان والژان
بینوایان ( قسمت آخر ) با کمک پیر مرد ژان در روستا به کار باغبانی مشغول شد و کوزت وارد مدرسه شبانه روزی شد و برای همیشه از دست ژاور نجات پیدا کردند بینوایان ( قسمت اول ) فانتین مادر کوزت که بعد از به دنیا آمدن دخترش همسرش را از دست داده بود تصمیم گرفت کوزت را به خانواده تناردیه بسپارد بینوایان ( قسمت دوم ) فانتین که از اوضاع بد کوزت بی خبر بود تمام پولی که با زحمت بدست می آورد را برای خانواده تناردیه می فرستاد بینوایان ( قسمت سوم ) فانتین از شدت کار زیاد و دوری کوزت سخت بیمار شد و شهردار ژان والژان او را برای مداوا به خانه خود برد بینوایان ( قسمت نهم ) ژاور خانه مخفی ژان والژان را پیدا کرده بود و ژان والژان به همراه کوزت مجبور به فرار شدند بینوایان ( قسمت هفتم ) ژان والژان بعد از دیدن شرایط سخت کوزت با پرداخت مقدار زیادی پول به خانواده تناردیه کوزت را از آنها گرفت بینوایان ( قسمت دهم ) ژان والژان در حین فرار با پیر مردی که جانش را به ژان مدیون بود برخورد کرد و پیر مرد نقشه ای برای پنهان شدن ژان و کوزت در یک روستا کشید بینوایان ( قسمت پنجم ) فانتین قبل از دیدین دخترش کوزت مرد و ژان والژان زندانی شد در حالی که وضع کوزت روز به روز بدتر میشد بینوایان ( قسمت هشتم ) کوزت به خانه ژان والژان رفت و روزهای خوبی را با او سپری میکرد در حالی که ژاور در پی به دام انداختن ژان والژان بود